بهترین مکان برای خواب خونه خود آدمه
راحت ترین توالت، توالت خونه خود آدمه
راحت ترین لباس، لباس خود آدمه
خوش فرمون ترین ماشین، ماشین خود آدمه
بهترین جزوه، جزوه خود آدمه
تمیزترین دست، دست خود آدمه
بامزه ترین بچه، بچه خود آدمه
ولی خوشبوترین ادکلن، ادکلنه کسیه که تو خیابون از کنارت رد می شه!
زندگی "زندگی" بـه من آموخـت . . .
برچسب ها : عکس عاشقانه,مطالب عاشقانه,,
می گفت: اشتباهی خونه یه آقای پیری رو گرفتم، اومدم معذرتخواهی کنم،
هی میگفت: علی جان تویی...؟
هی میگفتم: ببخشید پدر جان، اشتباه گرفتم،...!
باز میگفت: رضا جان تویی بابا...؟
میگفتم: نه پدر جان اشتباه شده ببخشید، اسم سوم رو که گفت، دلم شکست،
گفتم: آره پدر جان، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم.
اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد.
تصویر 2 : مزار ابدی قهرمان با اخلاق ایرانی پوریای ولی
... ببینید تو سرزمین کفار ( به قول آقایون ) چطوری برای اسطور هاشون احترام قائل میشن بعد اینجا
این آدامس به مبلغ نیم میلیون یورو (2 میلیارد ناقابل) در یک حراجی به فروش رفت ، بعد هم مثل اینکه به موزه باشگاه منچستر تقدیم شده
از بچگی نام های زیادی مثل پوریای ولی ، سهراب سپهری و... شنیدیم ، این یک نمونست فکر میکنید برای بقیه ارزش بیشتری قائلن ، 7/8 سال پیش بدتر از اینو سر مزار سهراب سپهری دیدم نمیدونم الانم همونطوره یا نه
بدترین فاجعه دریایی
شاید با گفتن این کلمه یاد کشتی تایتانیک در شما زنده شود ولی کاملا در اشتباه هستید.
بزرگترین و بدترین فاجعه دریایی جهان باغرق شدن کشتی آلمانی ویلهلم گوستلف ( Wilhelm Gustloff ) با بیش از ۹۳۴۳ کشته رخ داد.
ویلهلم گوستلوف نام یک کشتی مسافربری ساخته شده در بخش کشتی سازی شرکت بلهم و فوس ( Blohm & Voss ) در آلمان بود.
نام این کشتی به يادبود رهبر تشکیلات حزب نازی کشور سوییس، ویلهلم گوستلوف، انتخاب شد.
این کشتی در ۵ مه ۱۹۳۷ به آب انداخته شده، و وزنش نزدیک به ۲۴٬۰۰۰ تُن بود.
کشتی ویلهلم گوستلوف پیش از جنگ جهانی دوم و در تابستان سال ۱۹۳۹، پس از پیروزی نیروهای ملیگرای اسپانیا به فرماندهی فرانکو، وظیفه داشت تا نیروهای لژیون کندور را از اسپانیا به آلمان بازگرداند.
این کشتی پس از آن و در میان جنگ، همانند یک بیمارستان دریایی به کار گرفته شد و در نخستین ماموریت خود در دریای بالتیک، ۶۵۰ نفر از سربازان زخمی لهستانی را پذیرا شد.
سفر نهایی کشتی ویلهلم گوستلوف در واپسین روزهای جنگ دوم، در شب۳۰ ژانویه ۱۹۴۵، با هدف پیدا کردن شهروندان غیرنظامی، سربازان نیروی دریایی آلمان و بسیاری از زخمیان جنگ که در پروس شرقی به محاصره نیروهای ارتش سرخ درآمده بودند، از بندر گوتنهافن به سوی شهر کیل بود.
آمار مسافران کشتی عبارت بود از ۱۷۳ نفر خدمه، ۹۱۸ نفر افسر و پرسنل آموزشی و مردان یگان دوم زیردریایی آلمان، ۳۷۳ نفر پرسنل زن کمک رسان،۱۶۲ نفر سرباز زخمی، و همچنین ۸٬۹۵۶ نفر مهاجر جنگ زده، که در کل شمار آنان نزدیک به ۱۰٬۵۸۲ نفر میرسید.
کشتی بخاطر به همراه نداشتن ناو محافظ، بزودی از سوی نیروهای روسی شناسایی شد و زیردریایی اس-۱۳، به فرماندهی کاپیتان سوم الکساندر مارینسکو، سه اژدر بهسویش شلیک کرد.
مسافران کشتی و مهاجرین پس از انفجار با وحشت بسوی قایقهای نجات روانه شدند. بسیاری از انفجار ناشی از سه اژدر و بسیاری دیگر در آبهای سرد و تاریک دریای بالتیک جان باختند.
گزارشهای موجود از تلاش فراوان مادران برای نجات فرزندان و کشتگانی میگویند که نتوانسته بودند از جلیقه نجات استفاده کنند.
کشتی در کمتر از ۴۵ دقیقه غرق شد و نیروهای آلمانی تلاش کردند تا سایر بازماندگان را نجات دهند.
شمار کشتگان برپایه آمار موجود، نزدیک به ۹٬۳۴۳ مرد، زن و کودک است که قطعا بزرگترین و بدترین فاجعه دریایی در جهان می باشد.
دقت کردین :ﺍﻭﻧﺎﯾی ﮐه ﺗﻮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﻭﻝ ﺍﺯﺷﻮن ﺑدﺕ ﻣﯿآد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﯾه ﺭﻭﺯی، ﺑﻬﺘﺮﯾن دﻭﺳﺘﺖ ﻣﯿشن؟؟!!
برچسب ها : عکس,متن های عاشقانه ,
1.برف در صحراي بزرگ افريقا در فوريه سال 1979
2.گربه . شتر و زرافه ها تنها حيواناتي هستند که ريتم راه رفتن آن ها بر پايه دو بار پاي راست..سپس دو بار پاي چپ است.به جاي اين که يه بار پاي راست و يک بار پاي چپ باشند
3.اولین آدامس را جان کورتیس در سال ۱۲۲۷ شمسی ساخت .
4. سریع ترین عضله بدن انسان زبان است.
5.طول قد هر انسان سالم برابر ۸ وجب دست خود اوست.
6.خنده آسانتر از اخم کردن است؛ برای خندیدن انسان از ۱۷ عضله صورت وگردن استفاده می کند در حالی که برای اخم کردن از ۴۰ عضله.
7.خرسها موجوداتی چپ دست هستند.
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود
روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید .
روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود..
او چند سکه داخل کلاه انداخت
و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشتو انجا را ترک کرد.
عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است
مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید،که بر روی ان چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد:
چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است
ولی روی تابلوی او خوانده میشد: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید